کد مطلب:161310 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

چگونه کوفیان شخصیت برجسته ی حسین بن علی را نادیده گرفتند
تردیدی نیست كه شخصیت امام حسین علیه السلام، هم از نظر نسب و هم از نظر فضائل شخصی، ممتاز و كم نظیر است و احادیث فراوانی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در فضیلت آن حضرت وارد شده است. اما چگونه چنین شخصیتی را با آن وضع ناجوانمردانه به قتل رسانیده و اهل بیت او را اسیر نمودند؟

پاسخ:

همانطور كه مكررا بیان شده است، عوامل و زمینه های مختلفی موجب وقوع حادثه ی عاشورا شد. عمده ی آنچه موجب شهادت امام و یارانش شد، تبلیغ، تهدید و تطمیع بود. یكی از ابعاد این مسأله - یعنی شهادت امام بدست مسلمانان - این بود كه نخست امام را مرتد و خارجی معرفی كردند و سپس دست به چنین جنایتی زدند. یعنی اول مرتد بودن او را ثابت پنداشتند و بعد به اجرای حكم مرتد اقدام كردند. مانند آنجا كه برای توجیه غیبت كسی، اول نامسلمانی او را ثابت می كنند و بعد از آن غیبتش را جایز می شمارند. نمونه های آن، بارز و فراوان است. پیرامون معرفی چهره ی حسین بن علی علیه السلام از سوی دشمنان، موارد فراوانی را می توان برشمرد، كه به بعضی از آنها اشاره می كنیم:

- شریح قاضی، بعنوان قاضی القضاة كوفه از سوی عمر بن خطاب منصوب گشت و


جایگاه خوبی یافت. مورد اعتماد مردم و محبوب آنان قرار گرفت و چون فریب خورد و حیله ی تطمیع از سوی ابن زیاد در وی اثر گذاشت، نه تنها با یك امضاء قتل امام حسین علیه السلام را امضاء كرد، بلكه با آن امضاء مسیر انسانیت و حكومت را تغییر داد و آن آثار شوم را تا روز رستاخیز پذیرفت. شریح در حكم خود نوشت كه حسین از حد خود خارج شده و قتل او واجب است! سپس این حكم به مردم ابلاغ شد و تبلیغ مستمر در خطابه ها صورت پذیرفت؛ عوام هم به این نتیجه رسیدند كه حسین واجب القتل است. و لذا حضرت در هر فرصتی به سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم استناد می كرد و خود را معرفی می نمود.

- عمر سعد بعد از نماز عصر، در روز تاسوعا خطاب به سربازان گفت: ای سپاه خدا! برای جنگ با حسین سوار گردید، مژده باد بر شما بهشت برین. [1] .

- سپاه دشمن در صبح عاشورا، هنگام برخورد با شعله های آتشینی كه در پشت خیمه ها جهت جلوگیری از تعرض به اهل حرم ترتیب داده شده بود، خطاب به امام چنین گفت: ای حسین! پیش از عالم آخرت در دنیا نیز برای آتش عجله نمودی! [2] .

- چون فرماندهان سپاه ابن سعد مقاومت اصحاب امام را دیدند و نگران سربازان كوفه گشتند، از میان آنان فرمانده طرف راست - عمرو بن حجاج - ندا در داد: ای مردم كوفه! با وحدت و همدلی از فرماندهان خود پیروی كنید و در كشتن كسانی كه از دین خدا خارج گشته و با امام زمان - یزید بن معاویه - مخالفت نمودند، شك و تردید به خود راه ندهید. [3] .

- روز عاشورا كه ابوثمامه ی صائدی نماز ظهر را به امام یادآورد شد و گفت كه می خواهم نماز ظهر را با شما بخوانم و حضرت او را دعا فرمود و با گروهی به نماز ایستاد، حصین بن نمیر تمیمی فریاد زد: - چون از دین خارج شده و مسلمان نیستید - نماز شما قبول


نیست [4] .

- عصر عاشورا هنگامی كه امام زخمهای زیادی برداشتند و به نقلی خطاب به دشمن فرمود: «جگرم از تشنگی سوخت، به من آب دهید»، در جواب گفتند: تو بر آب وارد نگردی تا داخل آتش ابدی شوی! [5] .

- از نافع بن هلال نقل است كه وقتی شمر تصمیم به قتل امام گرفت، آنحضرت درخواست آب كرد، ولی از سپاه عمرسعد فردی داد زد: ای حسین از آب نخواهی چشید تا وارد جهنم گردی و از آب كثیف آن بیاشامی. [6] .

- بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و یارانشان، آنان را بدون كفن و دفن رها كردند و این بدان معنا بود كه دشمن آنها را مسلمان نمی دانست تا بخواهد دفنشان كند. امام سجاد علیه السلام خود بعد از دیدن این صحنه فرمودند: «چگونه ناراحت نباشم و زاری نكنم، با اینكه می بینم... هیچ انسانی برای اجساد آنان حرمتی قائل نیست. مثل اینكه آنان را از كفار دیلم یا خزر می دانند». [7] .

- هنگامی كه اهل بیت علیهم السلام را اسیر گرفتند، با وضع نامناسب مانند اسیران غیرمسلمان حركت دادند و لباس و حجاب آنان را نادیده گرفتند و با آنان مانند اسیر خارجی - یعنی خارج از دین - رفتار نمودند. [8] .

اینها همه نشاندهنده ی این است كه افرادی كه در مقابل امام و یارانشان قرار گرفته بودند، كسانی بودند كه خود را مسلمان می پنداشتند و امام و یارانشان را غیرمسلمان؛ هر چند فرزند پیامبر باشند. یعنی با این دید دست به چنین جنایت عظیمی زدند، نه اینكه آنها می دانستند حسین بن علی مسلمان و شیعه ی واقعی است و اهل بیت او بهترین افراد


روی زمین بشمار می روند. آنها چنین چیزی را قبول نداشتند تا بخواهند حقوق آنان را رعایت كنند و آن حادثه ی عظیم را نیافرینند.



[1] بحارالأنوار، ج 44، ص 391.

[2] تاريخ طبري ج 6، ص 228 - بحارالأنوار، ج 45، ص 15 - كامل ابن اثير ج 4، ص 66 - موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، ص 393.

[3] كامل ابن اثير ج 4، ص 67 - بحارالأنوار، ج 45، ص 19.

[4] تاريخ طبري ج 6، ص 237 - بحارالأنوار، ج 45، ص 21.

[5] بحارالأنوار، ج 45، ص 51.

[6] همان، ص 57.

[7] نفس المهموم، ص 242.

[8] تذكرة الخواص، ص 146.